نمی‌دونم چطور بگم وقتی پدر مادر در حق تو اجهاف می‌کنن و بین تو و فرزند دیگه‌شون فرق می‌ذارن این‌که بیانش کنی و حرف بزنی بی احترامی نیست!

تا وقتی دردی بیان نشه کسی نمی‌فهمه تو درد داری؛ نتیجتاً کسی هم برات کاری نمی‌کنه. این که بگی عیبی نداره من خوبی می‌کنم من می‌بخشم من سکوت می‌کنم و احترام می‌ذارم غلطِ محضه.

این که احترام گذاشتن تو سکوت کردن و گذشتن از حقه اشتباهه؛ فرهنگ غلطیه که تو بهش پایبندی و به حدی درست انگاریده شده بین جامعه ی تو که حتی وقتی جای تو حرف می‌زنم، پدر و مادرت از من و حتی تو دلخور می‌شن!!!! درحالی که حق ناراحتی ندارن! حق ندارن دلخور بشن؛ تو داری نگهشون میداری بهشون هر نوع کمکی که بخوان کردی چه مالی چه معنوی اون وقت علاقه ی مالی و معنویشونو نثار کسی می‌کنن که حتی بهشون سر هم نمی‌زنه. اون وقت حتی وقتی ازشون کمک می‌گیری هم گوه می‌زنن تو زندگیت؛ ناحقی که از کسِ دیگه در حق تو شده رو بدون اطلاع تو می‌بخشن . حالم بهم می‌خوره از این احترامی که با سکوت تو مهر تایید زده به بیعدالتی اونا. حتی بی عدالتیِ بقیه و هر کسی که در حقت بد کرد و تو بخشیدی و حرف نزدی.

ناراحت می‌شم که تهش می‌گی خدا عادله و عدلشو اون دنیا برقرار می‌کنه :)

ناراحت می‌شم چون خود خدا هم گفته مومن باید خودش برای گرفتن حقش تلاش کنه. عصبیم، عصبیم. خودمو در قبالت مسئول می‌دونم ولی حتی وقتی خودت هیچ‌کاری نمی‌کنی. بگو به من چیکار کنم مامان؟


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها